سي سال از انقلاب افتخارآفرين ايرانيان مسلمان ميگذرد و جهان در تحول برگرفته از انقلاب اسلامي ايران است، ولي بيشتر افتخار و عزت ايرانيان قهرمان نتيجه جهاد و شهادت مبارزان پيش از انقلاب و رزمندگان و ايثارگران دوران جنگ تحميلي است که اگر فرايند نظام مردمسالاري ديني در ادامه اين عزتآفريني به ويژه در دو دهه اخير حرکت ميکرد، يقينا ايران امروز قدرتمندتر، توسعهيافتهتر، امنتر و بارفاهتر و بااميد و نشاط بيشتر بود، ولي افسوس که دمکراسي که ارمغان مجاهدتهاي بينانگذار جمهوري اسلامي و شهداي انقلاب اسلامي بوده، براي عدهاي، نتيجهاي جز ميدان ترکتازي حزبي، جناحي، گروهي و فردي نبوده است و گويا پيروزي در يک انتخاب براي آنان مشروعيتي بوده است که انحصارطلبی جناحي، گروهي يا فردي خود را آغازگر باشند و با همين نگاه خودبرتربيني، ديگران را از صحنه خدمتگزاري حذف کنند؛ بنابراين، نتيجه آن، ناکارآمدي و نبود تعهد جامع و واقعي است.
حال جاي اين پرسش مطرح است که چرا در دو دهه اخير فرايند انتخابات رياستجمهوري به گونهاي بوده است که با پيروزي يک فرد، يک نظام انحصارطلب جناحي و گروهي يا فردي حاکم ميشود و عقلانيت نظام تنها در دست يک جناح يا گروه قرار ميگيرد و ديگران را فاقد تعقل ميدانند؟ تا کي بايد با تغيير يک وزير در کمتر از شش ماه، متجاوز از چهارصد پست کليدي آن وزارتخانه تغيير يابد؟ آيا انتصابات پيشين در فرآيند شايستهسالاري نبوده يا انتصابات اخير شش ماه آقاي وزير کنوني فاقد فرآيند شايستهسالاري است؟ تا کي بايد با حرکتهاي افراطي سياسي به پيکره نظام مديريتي کشور ضربه زد ؟
مگر اين کشور سرمايههايي بالاتر از سرمايههاي انساني دارد که اينگونه سريع، تخريب شوند و برچسبهاي بيتقوايي بر آنها زده شود و انسانهاي کارآمد، سر از بايگاني و زودتر از موعد بازنشستگي و بازخريدي درآورند و مديران کارآمد که به ويژه در جبهههاي جنگ ذوب شدهاند از پذيرش مسئوليت کنار زده شوند؛ واقعا چرا؟
چون منافع ملي کشور را در نظام تصميمگيري ناديده گرفتهايم؛ چون شعار ايران توسعهيافته در افق بيست ساله را شعار ميدانيم نه عمل و چون ابزار فرافکني را بهترين حربه براي گريز از پاسخگويي به مسئوليتها ميدانيم؛ چون ياد نگرفتهايم در يک قايق بنشينيم و با مهارت و آموزش و با صداي طبل يکنواخت و هماهنگ و با يک آهنگ با هدفگذاري درست و اصولي پيش برويم و چون فردمحوري، خودبزرگبيني، خودبرتربيني فردي، گروهي، جناحي، اجازه بهرهگيري از ديگران را به ويژه در بهرهوري از امکانات مادي و معنوي کشور براي توسعه پايدار و همهجانبه در مقابله با تهديدات نميدهد.
بياييد اين بار از آمريکاييها ياد بگيريم؛ چگونه رقباي مقام رياستجمهوري در کنار همديگر، دست در دست هم براي رسيدن به منافع ملي کشورشان منها را کنار ميگذارند و ما ميشوند.
ايده دولت ائتلافي از اين نظر که بتواند کانديداهاي دلسوز رياستجمهوري را در کنار هم قرار دهد و در راستاي فرآيند و ميثاقي جدي بر مبناي اصول و ضوابطي، از ميان خود فردي برتر، مقتدرتر، متعهدتر، کارآمدتر را انتخاب و به مردم معرفي کنند، ايدهاي نو و قابل تحسين است که آن فرد نيز در قالب خرد جمعي و با استفاده از همه توان مديريتي کشور، در شروع گفتمان چهارم انقلاب فرايند جدي «پيشرفت و عدالت» را آغاز کند؛ پيشرفتي با برنامه جامع که نتيجه آن دستيابي به جامعه توسعهيافته ايران باشد نه در قالب شعار بلکه عمل و برنامه و عدالتي فراگير و پايدار که در آن، همه اقشار جامعه از شيريني عدل اسلامي بهرهمند شوند و در کنار توسعه و ترقي ايران از نعمات الهي و رفاه و آسايش قطعي برخوردار باشند.
اين ميسر نميشود مگر با همدلي، همفکري و همکاري کانديداهاي رياستجمهوري و معرفي يک کابينه بسيار کارآمد و مقتدر، مشروط بر عبور از تجارب تلخ جناحبندي، گروهبندي و فردگرايي گذشته.
اميد که با اين ايده، به همه ايرانيان اميد دهند که در انتخابات مشارکت و در ساختن و گسترش ايران فردا همکار باشند.
دکتر عليرضا انصاري/ عضو هيأت علمي دانشگاه اصفهان